کاتانیاچو

کاتانیاچو

Friday, January 23, 2015

وضعیت حساس کنونی

یک روز بعد از اینکه تب و تاب و احساسات غلیان شده بعد از بازی با عراق خوابید فرصت مناسبی است تا نگاهی دقیق تر به این بازی و همچنین تیم ملی بکنیم .  در ابتدا باید باخت را قبول کنیم و از عبارت هایی مثل "باخت شرافت مندانه" یا "حذف سرافرازانه " استفاده نکنیم چون در فوتبال و خصوصا رقابت های تک حذفی  مهم نیست که چگونه بردی یا باختی یا چه اتفاقی افتاد . تنها چیزی که مهم است صعود به مرحله بعد است که ما در این زمینه شکست خوردیم .

ما بر خلاف بازی های دور گروهی ، بازی را تهاجمی تر شروع کردیم و به شدت به دنبال رسیدن به دروازه عراق بودیم که در دقیقه 24 طبق تاکتیک همیشگی از کناره ها به گل رسیدیم . اما درست بعد از به ثمر رسیدن گل بود که مشکل به وجود آمد . طبق آمار از دقیقه 30 بازی ( دقت کنید بعد از زدن گل اول . نه اخراج پولادی) تا آخر نیمه اول، عراق  درصد حضور توپ در یک سوم دفاعی ما را به 25 درصد رساند . عددی که قبل از به ثمر رسیدن گل 17 بود و همچنین در 15 دقیقه ابتدایی نیمه دوم هم این عدد را به 34 درصد رساند تا بالاخره توانست گل تساوی را بزند . انتظار من از تیم کیروش این بود که مثل بازی های گذشته دفاع منسجم و زنجیره ای را پیاده کند تا توپ را از یک سوم دفاعی تیم دور نگه دارد . کاری که در آن تبحر داشتیم . ولی بر خلاف انتظار این اتفاق نیفتاد تا نتیجه مساوی شود .
نکته بعدی  اشتباهات فردی بازیکنان است . مهرداد پولادی با 27 سال سن و 23 بازی ملی دو کارت زرد کاملا بی مورد دریافت می کند و از زمین مسابقه اخراج می شود . هر چند که کارت زرد دوم اشتباه بود ولی بی احتیاطی پولادی در مواجه با دروازه بان عراق بی تاثیر نبود . همچین پورعلی گنجی علی رقم بازی های درخشانش ، کاملا مبتدیانه در وقت های اضافه پنالتی را تقدیم تیم عراق کرد تا ما دوباره عقب بیفتیم . بررسی اشتباهات بازیکنان به خاطر انداختن بار شکست بر دوش آنها نیست . در شکست و پیروزی همه تیم سهیم هستند . پورعلی گنجی با تجربه فقط 5 بازی ملی فراتر از حد انتظار ظاهر شد  و همچنین پولادی همچنان بهترین دفاع چپ حال حاظر تیم ملی است ولی این موضوع نشان دهنده این است که ما هنوز از لحاظ فکری به تمرکز لازم در بازی های حذفی نرسیدیم . فراموش نکنیم در بازی های حذفی تجربه حرف اول را می زند و کوچکترین اشتباه ها می توانند جبران ناپذیر باشند .

اما تیم ملی نکات مثبت بسیار زیادی هم دارد که همه آنها حاصل تلاش شخص کارلوس کیروش است که بی انصافی است اگر به آنها اشاره نکنیم . ما بعد از مدتها تیم ملی را سازمان یافته و منسجم می بینیم . روحیه جنگندگی چیزی بود که در تاریخ تیم ملی فوتبال کشورمان هیچ جایی نداشت ولی حالا تیم 10 نفره ما دو بار عقب می افتد و با جنگندگی و تلاش بازی را مساوی می کند . حداقل در این 10 12 سالی که من فوتبال را دنبال می کنم هیچ وقت ندیده بودم که تیم ملی حتی 11 نفره در این شرایط عقب بیفتد و نتیجه را جبران کند . همیشه بعد از خوردن گل روحیه بازیکنان به صفر می رسید و بازی را واگذار می کردند .
هماهنگی بین بازیکنان و ثبات نکته مهم دیگری است که کیروش توانست با اردو های بلند مدت به تیم منتقل کند . هماهنگی سید جلال و پورعلی گنجی در قلب دفاع . غفوری و دژاگه در سمت راست . هم پوشانی نکونام و آندو در میانه میدان امید یک ترکیب ثابت حداقل در یکی دو سال آینده را به ما می دهد .
یکی دیگر از مهم ترین نکات مثبت تیم ملی بازیکنان جوان حاضر در ترکیب است . پورعلی گنجی ، غفوری ، سردار ، بیرانوند ، جهانبخش ، رفیعی ، امیری بازیکنانی بودند که نشان دادند اگر به آنها اعتماد شود می توان به آینده تیم ملی امیدوار بود . کیروش میراث خوبی از خودش به جای گذاشت . تیمی منسجم ، با روحیه ، جنگنده که تا حدودی تغییر نسل داده  و برای سال های بعد آماده است .

اما . یک اما ی بزرگ بر سر راه تیم ملی ، سرنوشت کارلوس کیروش است . فارغ از تخریب های با قصد و غرض مربیان داخلی  به نظر من کارلوس کیروش کار خودش را به خوبی انجام داد ولی حالا وقت رفتن اوست . اما همین رفتن هم شرایطی دارد . بعد از کارلوس کیروش باید یک مربی خارجی با تفکر بین المللی را  که بتواند راه کیروش را تکمیل کند و میراث دار خوبی برای او تیم ملی مان باشد روی نیمکت نشاند . کاری که در والیبال با اوردن کواچ بعد از ولاسکو انجام دادیم . در غیر این صورت اگر قرار بر گزینه های وطنی نظیر حاج حسین فرکی و امیر قلعه نویی و ... باشد ، ماندن کیروش صد در صد ضروری است . به هر حال امیدوارم مربی بعدی یا حتی اگر خود کیروش در سمت خودش باقی ماند تغییری در ساختار کلی تیم ملی و بازیکنان ایجاد نکند . همین اسکلت و بازیکنان کلیدی را تحویل بگیرد و از این اسکلت محکم ، ساختمانی زیبا بسازد . 

پ ن : آمار برگرفته از سایت رسمی ای اف سی است . 

Monday, January 12, 2015

آب گل آلود تیم ملی

یک ساعت قبل از بازی ایران و بحرین شبکه ورزش برنامه ای پخش میکنه از گردهمایی فسیل های فوتبال و باهاشون مصاحبه میکنه و همگی متفق القول  میگن که به نظرشون مربی تیم ملی باید بومی باشه . از این دست برنامه ها تو این چند وقت اخیر  تو صدا و سیما به وفور پخش شد که هدفش فقط تخریب تیم ملی و شخص کارلوس کیروش بود. کاملا مشخصه که هدف این به اصطلاح بزرگان فوتبال کشورمون از این  موضع گیری ها اینه که شاید بعدا آبی براشون گرم بشه ولی یکی نیست به امثال سرهنگ یاوری ، ابراهیمی ، بیژن ضد فوتبال و مجید کامپیوتر بگه عزیزان تفکر و دانش فوتبال شما مدتهاست منقضی شده شما دیگه داری به فسیل تبدیل میشی . یا امثال قلعه نویی و دایی و استیلی و فرکی  و ... که از فوتبال چیزی جز باند بازی و دلالی و خدا پیغمبر و بکش زیرش بلد نیستن . دوستان عزیز مسلما تیم ملی جای شما هم نیست . شما همینقدر که لیگمون رو به کثافت کشیدید کفایت میکنه . این وسط اگر قرار بر مربی بومی باشه کار تفکرات جوانی مثل محمدی و منصوریان و خطیبی و ویسی و اینهاست  که خب خوشبختانه این ها خودشون تقریبا میدونند که هنوز نیمکت تیم ملی براشون سنگینه . همه ما میدونیم که تیم های ملی باید مربی بومی داشته باشند ولی چه کشور هایی ؟ اون هایی که صاحب سبک هستن تو فوتبال نه کشورهایی که هنوز فوتبالشون در حال توسعه هست . دوستان حتی به ژاپن و کره هم نگاه نمی کنند که با این همه پیشرفت هنوز از مربی خارجی استفاده میکنند . فقط به آلمان و ایتالیا و برزیل و آرژانتین و ... نگاه می کنند و حکم صادر میکنند که تیم ملی فقط با مربی بومی ولی خب قضیه به همین سادگی نیست ، این جبهه گیری گسترده مربیان فسیل شده و صدا و سیما تاثیرات زیادی روی تعداد زیادی از طرفداران گذاشته. شما اگه یک مرور اجمالی به صفحه های ایرانی فوتبالی فیسبوک داشته باشید خیل عظیمی از کامنت های مردم در تخریب کیروش رو می بینید . اکثرشون هم یه انتظار فوق العاده بیجا در نظراتشون مستتر هست . اینکه چرا تیم ملی ایران مثل رئال مادرید و بایرن مونیخ و بارسلونا و چلسی ، روون بازی نمی کنه . این دوستان هیچ نگاهی به ترکیب تیم ملی نمی کنند که ستاره های ما امثال اشکان دژاگه هست که از لیگ برتر انگلیس رفته به لیگ های عربی یا قوچان نژادی که حتی الکویت هم عذرش رو خواسته یا مسعود شجاعی که نیازی به شرح نداره یا جواد نکونام ملقب به جواد چکش و... نه بازیکنانی مثل رونالدو و مسی و هازارد و روبن  . از همچین بازیکنایی که حداکثر تواناییشون با هزار سلام و صلوات شاید به 10 کیلومتر دویدن تو یک بازی برسه  انتظار بالاتری نمیشه داشت . از فوتبالیست ایرانی که زندگی حرفه ای رو بلد نیست نمیشه انتظار سطح اول اروپا رو داشت . بازیکنی که از همون فوتبال پایه پاس دادن رو یاد نگرفته نمیشه انتظار داشت تیمش تو یه بازی 300 تا پاس صحیح داشته باشه . متاسفانه دوستان این مسائل رو نمی بینن فقط میگن چون کیروش اومده و فلان قدر پول گرفته ما الان باید بتونیم آلمان رو هم شکست بدیم . بعضی هم فکر میکنن کارلوس کیروش عاشق چشم و ابروی کفاشیان هست که باید بیاد کار کنه و پول زیادی نگیره . یعنی اگر پول زیاد میگیره به کارش و اعتبارش اهمیتی نمیده و فقط اون پول براش مهمه .  تو شرایطی که خود مربی ایرانی ش همچین کاری نمی کنه انتظارش از یک مربی خارجی خیلی بیجاست .
اما طرف دیگه ماجرا طرفدارانی هستند که انتظارات رو بیش از حد پایین آوردن و کیروش رو بدون هیچ نقدی می پرستن . بعد از برد 2-0 مقابل بحرین چنان شادی کردند که انگار قهرمان آسیا شدیم و دیگه کم مونده در مدح کیروش شاهنامه هم بسرایند .

چرا طرفدار فوتبال یک مقدار منطقی به شرایط نگاه نمی کنه و همه چیز رو انقدر سیاه و سفید میبینه . چرا انقدر قدرت تحلیل و بررسی طرفدارها پایین اومده ؟