یک روز شما در بازی فینالِ بالاترین سطح رقابت های باشگاهی
فوتبال در مقابل یکی از قوی ترین تیم های آن زمان، بازی 3-0 باخته را به طرز معجزه
آسایی مساوی می کنید و در ضربات پنالتی قهرمان می شوید ، همه از وقوع یک معجزه
صحبت میکنند و باعث می شوید که منِ هوادار آث میلان هر وقت نام ورزشگاه آتاتورک
استانبول را بشنوم از خشم سرخ شوم . یک روز هم شما بعد از سال ها که دوباره نیروی
از دست رفته خود را باز یافتید و چند قدم تا قهرمانی فاصله ندارید در بازی که کم
از فینال ندارد در حالی که 3-0 از حریف نه چندان مطرح خود پیش هستید به یک باره و
در عرض 10 دقیقه سه گل دریافت می کنید و عملا دستتان از قهرمانی کوتاه می شود . و
حالا دیگر چه فرقی میکند که لوییز سوارز در فصلی فوق العاده 31 گل در 32 بازی به
ثمر رسانده . او خودش هم می داند که همه این گلها دیگر ارزشی ندارد برای همین هم
پیراهنش را روی سرش می کشد و هق هق گریه می کند . حتی کاپیتان جرارد هم که می آید
او را در آغوش می گیرد می داند که اگر آن اشتباه کشنده را در بازی با چلسی مرتکب
نشده بود وضعیت متفاوت بود . او که در معجزه استانبول سهم بزرگی داشت اینبار در
وضعیتی مشابه از قهرمانی باز مانده و می داند که در 33 سالگی شاید دیگر چنین شانسی
برای بالا بردن جام قهرمانی لیگ برتر جزیره به دست نیاورد . برای هوادارنش اما
زیاد فرقی نمی کند . چه قهرمان بشوند یا نشوند برای آنها فقط کاپیتان جرارد مهم
است مایکل اوون ، ژابی آلونسو ، فرناندو
تورس ، لوییز سوارز و ... می آیند و می روند ولی تنها کاپیتان جرارد است که چه
وقتی که با خلق معجزه قهرمان می شوند یا
وقتی که اینگونه قهرمانی را از دست می دهند باز هم می ماند .شعار You will never walk alone فقط برای اوست .
No comments:
Post a Comment